معنی سرود زرتشتی

حل جدول

سرود زرتشتی

گات


روحانی زرتشتی

موبد

مغ

مغ

هاوشت

مغ ها در طول تاریخ در سه دسته قرار می گرفتند: مغ میترایی، مغ مادی و مغ زرتشتی. بنا به روایتی در اصل خاندانی از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. با روی کار آمدن هخامنشیان مغان همچنان تولیت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعالیت آن‌ها دیگر منحصر به مردمان ماد نبود. در دوران ساسانیان مغ به پایین‌ترین مرتبه از رده‌بندی روحانیت زرتشتی گفته می‌شد.

لغت نامه دهخدا

زرتشتی

زرتشتی. [زَ ت ُ] (ص نسبی) زردشتی. منسوب به زرتشت. کسی که دارای دین زرتشت است. بهدین. (فرهنگ فارسی معین). گبر. زردشتی بهدین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || آیین زرشت. دین زردشت. بهدینی. (فرهنگ فارسی معین).


سرود

سرود. [س ُ] (اِ) پهلوی «سرت »، «سروت » (رجوع کنید به سرودن)، بلوچی «سروده » (موسیقی)، افغانی «سرود» (تصنیف، آهنگ)، اوستا «سراوته » (استماع) (رجوع کنید به هوبشمان ص 735). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). سخن. (برهان). سخن سرودن و سرائیدن. (آنندراج):
مردمان را خرد و رای بدان داد خدای
تا بدانند بد از نیک و سرود از قرآن.
فرخی.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
که میگویند ملاحان سرودی.
سعدی.
|| خوانندگی و گویندگی مرغان و آدمیان. (برهان). نغمه. (غیاث) (جهانگیری). غناء. (السامی) (دهار) (از نصاب الصبیان). گویندگی و خوانندگی. (رشیدی). نغمه و آواز. (انجمن آرا) (آنندراج):
رودکی چنگ برگرفت و نواخت
باده انداز کو سرود انداخت.
رودکی.
هیچ راحت می نبینم در سرود و رود تو
جز که از فریاد و زخمه ت خلق را کاتوره خاست.
رودکی.
سرکس بر پشت رود باربدی زد سرود
وز می سوری درود سوی بنفشه رسید.
کسایی.
همی خورد هر کس به آواز رود
همی گفت هر کس بشادی سرود.
فردوسی.
سرودی به آواز خوش برکشید
که اکنونش خوانی تو دادآفرید.
فردوسی.
من و معشوق و می و رود و سرکوی سرود
به سرکوی سرود است مرا گم شده فر.
فرخی.
چنین گویند که آن هوش گرشاسب است حجت آرند به سرود کرکوی بدین سخن. (تاریخ سیستان).
از سخن چیز نیاید بجز آواز ستور
مردم است آنکه بدانست سرود از تکبیر.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 196).
گشتند ستوروار تا کی
با رود و می و سرود و ساغر.
ناصرخسرو.
گر سرودی بر مراد خویش گوید کودکی
جز که خواری چیز ناید ز اوستادش جز جفا.
ناصرخسرو.
طنبوری هشت رود ساخته اندهمی زدند و سرود همی گفتند و نشاط همی کردند. (مجمل التواریخ).
حنجره در سرود نیک آید
جامه ٔ غم کبود نیک آید.
سنایی.
خروش و جوش تو از بهر بود و نابود است
که از سرودگروهی است شورش و غوغا.
خاقانی.
سرود پهلوی در ناله ٔ چنگ
فکنده سوز آتش در دل سنگ.
نظامی.
نوای نظم او خوشتر ز رود است
سراسر قولهای او سرود است.
نظامی.
ز دوستان آواز رود و بانگ سرود
بر آسمان شده وز دشمنان نفیر انین.
سعدی.
ساقی بصوت این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و می ناب میزدم.
حافظ.
در آسمان نه عجب گر بگفته ٔ حافظ
سرود زهره برقص آورد مسیحا را.
حافظ.
|| رقص و سماع. (برهان). سماع. (صحاح الفرس) (غیاث) (السامی).
- امثال:
سرود به مستان یاد دادن، مثلی است مشهور، در مقامی گویند که شخصی کاری را که بدان اشتغال میداشت از چندروز فراموش کرده باشد و به تقریبی کسی به او یاد دهد و این دادن سبب ترغیب و تحریک او گردد بر آن امر. (آنندراج):
بذوق ناله ای امروز میتوان جان داد
که عندلیب سرودی به یاد مستان داد.
میرزا مفاخرحسین ثاقب (از آنندراج).

سرود. [س َرْ وَ] (اِ) سرواد که نظم و نثر و شعر و افسانه و قصه باشد. (برهان).

فرهنگ فارسی هوشیار

سرود

‎ آواز نشاط انگیز یا مهیج (انسان پرنده) نغمه، شعر آهنگدار دارای جنبه حماسی ملی وطنی. یا سرود پارسی. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود شاهنشاهی. سرود حاکی از ستایش شاه. یا سرود ماورا ء النهری. یکی از آهنگهای موسیقی قدیم. یا سرود ملی. سرود رسمی یک کشور و آن حاکی از روحیه تاریخ و سنن آن کشور است.


زرتشتی

(صفت) منسوب به زردشت کسی که دارای دین زردشت است به دین زردشتی، آیین زردشت دین زردشت بهدینی.

تعبیر خواب

سرود

سرود گفتن درخواب، سخن باطل بود. اگر بیند که سرود می گفت، دلیل است که سخن باطل گوید و بدو غم و اندوه رسد. اگر بیند که سرود با نواها می زد، دلیل مصیبت بود. اگر بیند که سرود می گفتند و او می شنود، دلیل که سخن دروغ شنود. - محمد بن سیرین

دیدن سرود در خواب، بزرگان را دلیل رسوائی بود و درویشان را دلیل غم و اندوه بود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

سرود گفتن درخواب برشش وجه بود. اول: کلام باطل. دوم: غم و اندوه. سوم: مصیبت. چهارم: رسوائی. پنجم: جنگ. ششم: علم و حکمت آموختن. - امام جعفر صادق علیه السلام

فرهنگ معین

زرتشتی

(زَ تُ) (ص نسب.) = زردشتی: کسی که دارای دین زرتشت است.

فرهنگ عمید

زرتشتی

زردشتی


سرود

نغمه، آواز،
(موسیقی) آواز طرب‌انگیز یا هیجان‌آمیز که چند تن با هم به یک آهنگ بخوانند،
(موسیقی) سازی زهی و آرشه‌ای با دستۀ کوتاه و کاسۀ دوتایی بزرگ و کوچک که اغلب در سیستان و بلوچستان و پاکستان نواخته می‌شود، قیچک،
* سرود ملی: (موسیقی) سرود رسمی یک کشور که حاکی از وطن‌دوستی و غرور و افتخارات مردم آن کشور است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

زرتشتی

بهدینی، زردشتی، زندیک، گبر، مجوس

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

سرود زرتشتی

1587

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری